حدیث نفس

امام صادق علیه السلام : دل به نوشتن آرام می گیرد.

حدیث نفس

امام صادق علیه السلام : دل به نوشتن آرام می گیرد.

حدیث نفس

بسم الله الرحمن الرحیم
مدت های خیلی زیادی پیش، قصد کرده بودم این بلاگ رو به یه سمت و سوی خاص ببرم و براش یه عنوان تعیین کنم.عنوانی که بتوان در آن قدم زد و عمیق شد.تا اینکه همان مدت ها پیش! یکی از دوستان پیشنهاد کرد نقد کتاب هایی رو که میخونم بنویسم.تا هم خوانده هایم ثبت بشود و هم قلمم محکم تر.خوب برای آدم کتاب خونی مثل من این موضوع خیلی خوبی بود و خودم هم خیلی خیلی پسندیدمش.اما خوب ! امان از امتحان و درس و ...
البته خوب زغال خوب هم بی تاثیر نبوده :-)
تا اینکه بالاخره تعطیلات پیش آمده مناسبت خوبی شد برای آنکه یک یا علی بگوییم و شروع کنیم به نوشتن. جدی نوشتن و مستمر نوشتن. ان شا الله...
--------------------------------------
دانشجوی کامپیوتر هستم. برای خودم یه دنیای قشنگ دارم و توش زندگی می کنم.
و مطالب این وبلاگ هم گوشه ای از دنیای منه...

ما عاقلانه تصمیم میگیریم و عاشقانه عمل می کنیم

دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ب.ظ

دیروز... 6 مرداد 92 وسطای ماه مبارک رمضان

ساعت 3 بعد از ظهر بود که از شدت بی آبی و گرسنگی!!!! روی تختم ولو شده بودم و چشمام باز نمی شد.

که تلفنم شروع کرد به زنگ زدن... تلفن رو جواب دادم ، الهام بود. مونده بودم با من چیکار داره که زنگ زده؟

که یهو گفت زینب، خانوم **** یه دونه کارت برات از دفتر نهاد گرفته برای دیدار امروز آقا با تشکل های دانشجویی!!!!!!!!!!!!!!

خشاباداااااااااااااااااااااا...

من ؟ کارت ؟ آقا ؟ دیدار ؟ امروز ؟ تخت خواب؟

یعنی انگار که یه دست جوجه کباب زده باشم بر بدن، برق از سرم پرید و سر حال شدم.

البته این اولین بار نبود که میرفتم بیت رهبری. یه بار دیگه هم سر اربعین امام حسین علیه السلام رفته بودم. اما اون سری آقا فقط یه گوشه نشسته بودن و خیلی هم دیده نمی شدن. در ضمن حرف هم اصلا نزدن.

با الهام هماهنگ کردم و راه افتادم سمت خیابان پاستور... بیت رهبری... حسینیه جماران.

کیف و گوشی رو تحویل دادیم و وارد حسینیه شدیم. بعضیا شخصا برای آقا نامه نوشته بودن و دم در تحویل انتظامات می دادن.

حال وهوای حسینیه پر شده بود از شور و شوق دانشجوهای تشکل های مختلف. همه جور آدمی دیده میشد.صدای زیبای مداحی امام زمان عج تمام فضای حسینیه رو پر کرده بود. خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان دنبال سوژه میگشت تا مصاحبه بگیره. سالن نسبتا کوچیک حسینیه با بیش از  5 تا دوربین گنده فیلم برداری میشد و دو سه نفر عکاس هم عکس میگرفتن.

از دیدن عکاس حسینیه خیلی ذوق کردم. همیشه وقتی به سایت آقا سر میزدم از قسمت تصاویرش استفاده می کردم و دعا به جون عکاسش می کردم. کلا تو دلم خیلی باهاش دوست شده بودم.

البته ما خانوما خیلی استرس نداشتیم. نه به خاطر فیلم و نه عکس. آخه می دونستیم که اینجا رسم نیست عکس و فیلم ناموس مردم پخش بشه. حتی عکس خواهران تو سایت آقا هم گذاشته نمیشه یعنی میشه ولی فقط خوباش گذاشته میشه. و این باعث می شد زیر اون همه فیلم برداری هر جلف بازی که میخواستیم در بیاریم !!!!

مداح حسینیه بعد از اینکه مداحیش تموم شد اشاره کرد که شعری که بعد از ورود اقا باید خونده بشه رو تمرین کنیم. و شروع کردیم.

ایشون میخوندن ما هم پشت سرشون...

سرزده از مشرق جان نور قرآن ، نور توحید              تا ظهور دولت یار در دل ماست شوق و امید

ای زمین سرشار نورت - ای زمان گرم از حضورت       قلب هستی بیقرار ِ - مژده صبح حضورت

.

.

.

شعر دو تیکه بود. شیش هفت بیت اولش و فقط میخوندیم. اما قسمت دوم همراه با سینه زنی بود،که حال و هوای شعرو یهو عوض میکرد و می رفت تو فضای روضه، که من خیلی دوست داشتم.

خانه جان شعله ور شد از غم جانکاه مولا                راه شیعه تا همیشه را عزت راه مولا

کوفه امشب بیقرار و - چشم هستی لاله گون شد            ناله کن محراب مسجد - فرق مولا غرق خون شد

.

.

.

ای پسر فاطمه ... منتظر تو هستیم...

خلاصه همین جوری همه در حال تدارک مراسم بودن که یهو همه جمعیت پا شد و شروع کرد به شعار دادن.

صلی علی محمد ... رهبر ما خوش آمد...

همه با شور خاصی داد میزدن. با اینکه تقریبا جلوی سالن بودیم هیچی نمیدیدیم.

اما انگار اقا وارد شده بودن. همه که نشستن اقا رو دیدم! روی صندلی مخصوصشون نشسته بودن. مسئولین هم اون گوشه حسینیه بودن . که از بینشون اقای دکتر عین اللهی و وزیر علوم رو تونستم تشخیص بدم.

می دونید چیه ! اصلا اصرار ندارم اون هیبت همراه با محبتی که تو چهره امام خامنه ای دیده می شد رو براتون توضیح بدم. همه ساکت بودن و فقط به آقا نگاه می کردن.هر حرکت کوچیک ایشون حواس همه رو جمع میکرد. نمیدونم کلمه ای برای توضیحش ندارم....

ایشون فوق العاده ان. لبخند روی لباشون... از ته دل براشون آرزوی سلامتی کردم.

شاید اگر مصر هم یکی مثل شما رو داشت آقا جان ! الان اینقدر وضعش دلخراش نبود. خدایا شکرت...

مجری رفت پشت تریبون و از اقا اجازه خواست که شروع کنه.

آقا از پشت میکروفون گفتن : بله ، حتما ، ما درخدمت شما هستیم.

دوتا از بچه ها که پشتم نشسته بودن تا صدای آقا رو شنیدن از شدت ذوق یه جیغ کوتاه کشیدن ، که وااااااای چه قدر ایشون دوست داشتنی هستن... معلوم بود دفعه اولشونه ایشون رو از نزدیک میدیدن.

نماینده تشکل ها ، دونه دونه می رفتن پشت تریبون . نقاط قوت وضعفشون رو میگفتن. انتقاد میکردن.به چالش میکشیدن. تعریف میکردن . ملایم بودن .خشن بودن...

همه حرفی زده شد. هر کسی انتقادی میکرد. آقا هم خیلی جدی نت برمی داشتن. به بعضی حرف ها میخندیدن،به بعضیا با جدیت گوش میدادن... 

مجری که پایین پای تریبون نشسته بود ،وقت نماینده ها که تموم میشد شروع میکرد به سیخونک زدن به پای طرف، که یالا تمومش کن. اصلا متوجه نبود جلوی رهبر انقلاب نشسته. اونقدر شیطونی کرد که نگو...

به قول زینب کشت خودشو از بس شیرین زبونی کرد جلوی آقا، آقا هم به کاراش می خندید و ما هم... بد هم نبود البته. نمکی بود برای مجلس.

هر نماینده که حرفش تموم میشد . میرفت پیش آقا و باهاش در حد 30 ثانیه خصوصی صحبت میکرد. بعضی ها دست اقا رو می بوسیدن... بعضیا طرح های خودشون رو مستقیما به دست آقا می دادن.اکثرا هم چفیه اقا رو میگرفتن که دیگه وسطش صدای مسئولان در اومد که اینقدر چفیه اقارو نگیرین... تو تصویر برداری به مشکل بر میخوریم...

حرفای آقا اما... بوی امید می داد.

بوی تلاش و جدیت.

میگفتن دانشجو باید جوینده دانش باشه.

ایشون خیلی صریح گفتن آرمان های امام بدون نیروی جوانی شما جوانان به هیچ جا نخواهد رسید

از منطق گفتن، و اینکه برای انتقاد نباید از خشونت و شدت استفاده کرد.

فضای دانشجویی باید آرام باشه.

می گفتن بحث کنید ، بحث خوبه... اما مثل طلبه ها بحث کنید، که هنگام مباحثه شده با کتاب تو سر هم بزن و هم رو تیکه پاره کنن ( عین صحبت خودشون بود) اما بعد از مباحثه با می رن با هم آب گوشتشون رو میخورن...


یه لحظه حس کردم آقا چه قدر ناراحتن. اونجا که در جواب رسیدگی به جنایت سران فتنه 88 شروع به شکایت کردن. می گفتن خود اقایون رسما اعتراف کردن تقلبی درکار نبوده. پس چرا اینکارو با مردم کردن؟ اگر مردم مثل بعضی کشورهای الان به جان هم میفتادند چی میشد؟ اگر خدا کمک نمی کرد این قضیه جمع نمی شد. چرا این اقایان به اصطلاح ، نا نجیب جوابی برای اعمالشون نمی دن؟ ما بارها پرسیدیم! نه فقط در مجامعه عمومی ، بلکه در جمع هایی که میتونستن جواب بدن! اما پاسخی نمی دن... 

چه قدر حرفها از ایشون در خاطرم هست. با اینکه گشنه بودم و خسته شده بودم اما صداشون رو خوب میشنیدم.

اصلا صدای آقا راحت به گوش و دل میشینه.

به قول زینب که تمام مدت جلسه دیوانه کرده بود منو :

کاش ما هم دختر اقا بودیم

کاش حداقل نوه اش بودیم

دیگه عروس اقا که میتونستیم بشیم!!!!!

همسایشون!

نگهبان؟

خادم؟

...

..

.

بعد هم نماز مغرب و عشا پشت سر امام خامنه ای... که واقعا صفایی داشت...

و بعد هم افطار.

ایشالا  که دفعه اخر نباشد این دیدار من و آقا...

ایشالا نماینده بشم و برم پشت اون تریبون...

با خودشون حرف بزنم.

و بعد هم برم پیششون.

و ازشون التماس دعا بخوام.

و بگم اقا ! تورو به خدا برای من دعا کنید...

آقا ما پشت شما و آرمان های اماممون میایستیم.

ما از اوناش نیستیم ...


موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۷
زینب ...

نظرات  (۸)

سعادتتون روزافزون
شما اینقدر مفت دیدار گیرتون میاد اونوقت ما هنوز یه بار هم نرفتیم!!
پاسخ:
من قبلش به هزار جا سپرده بودم... 
از اتفاق امسال خیلی از کارت ورودها به شهرستانی ها داده شده بود. 
به راحتی گیر نمیومد. منم واقعا نمی دونم چی شد.
ایشالا قسمت شما هم بشه 
ایشالا
۰۷ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۴۸ معراج افلاکی ها
سلام
واقعا زیبا بود.
انشاءالله باز هم این توفیقات نصیبتون بشه افسر گرامی.
برای من هم دعا کنید لایق دیدارشون بشم.
سلام
خوش به حالتون
کاش یکی از اون کارت ها به ما می رسید .

سلام علیکم،
طاعات و عباداتتون قبول؛
خوشا به سعادتتون...
در ضمن قلم خوبی هم برای نوشتن دارید.
فی امان الله...
با سلام
منم میخوام تو این هاست وب داشته باشم
کد دعوتنامرو واس افراد خاص میفرستن ؟
کلا معیار هایه از افراد خاص بودن چیه؟
دوس دارم کلا فاز اینجارو واس حرف نوشتن و حرف خوندن
یا علی
پاسخ:
سلام 
براتون یه دعوتنامه فرستادم
به ایمیلتون یه سر بزنید و کد دعوتنامه رو وارد کنید
امیدوارم به دردتون بخوره
وبلاگتون رو که ساختین به ما هم خبر بدین
سر بزنیم...

دعوتنامه فرستادن شرایط خاصی نداره و لزومانباید ادم خاصی باشین
فقط 
یکی که دامنه داره در بلاگ باید براتون بفرسته
که من فرستادم


یاعلی
راستی
خوششگل مینویسین..
ما سعادت نداشتیم ایشونو از نزدیک ببینیم...
ولی هیمن که داریمشون دعا به وجود مبارک صاحب الزمان میکنیم...
ما تریپ حرب الهی نیستیم و خوب بلد نیستیم انشا کنیم
ولی کلا حال کردم ...
هی بابا
این آرزو ی ماس که بربم بیت رهبری واس دیدن امام
نفست حق
یا علی
پاسخ:
ممنون
ایشالا شما هم قسمتتون بشه
واقعا...
ربطی به حزب اللهی بودن و نبودن نداره
کلا چهره ایشون حال ادم رو خوب میکنه
موفق باشید 
یاعلی
۲۴ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۵ کیوان همون کیوان
مرسی بابت دعوتنامه

پاسخ:
خواهش میکنم...
موفق باشید

عاااالی بود مامانم

خوش به حالتون:)))

خخخخخخ

عجب دختری دارینا

پاسخ:
یاد بگیر دختر گلم ...
یاد بگیر...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی