حدیث نفس

امام صادق علیه السلام : دل به نوشتن آرام می گیرد.

حدیث نفس

امام صادق علیه السلام : دل به نوشتن آرام می گیرد.

حدیث نفس

بسم الله الرحمن الرحیم
مدت های خیلی زیادی پیش، قصد کرده بودم این بلاگ رو به یه سمت و سوی خاص ببرم و براش یه عنوان تعیین کنم.عنوانی که بتوان در آن قدم زد و عمیق شد.تا اینکه همان مدت ها پیش! یکی از دوستان پیشنهاد کرد نقد کتاب هایی رو که میخونم بنویسم.تا هم خوانده هایم ثبت بشود و هم قلمم محکم تر.خوب برای آدم کتاب خونی مثل من این موضوع خیلی خوبی بود و خودم هم خیلی خیلی پسندیدمش.اما خوب ! امان از امتحان و درس و ...
البته خوب زغال خوب هم بی تاثیر نبوده :-)
تا اینکه بالاخره تعطیلات پیش آمده مناسبت خوبی شد برای آنکه یک یا علی بگوییم و شروع کنیم به نوشتن. جدی نوشتن و مستمر نوشتن. ان شا الله...
--------------------------------------
دانشجوی کامپیوتر هستم. برای خودم یه دنیای قشنگ دارم و توش زندگی می کنم.
و مطالب این وبلاگ هم گوشه ای از دنیای منه...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام سجاد علیه السلام» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


به حرم که رسیدم ، 

قلبم به تپش افتاد

چه قدر منتظر این لحظه بودم...

صحن انقلاب،

و آن گنبد طلایی زیبا که به چشمم خورد، 

همه چیز یادم رفت!

دیگر من بودم و امام...

مثل یک سر گشته بی کس، بی پناه وگناهکار

زدم زیر گریه 

های های...

و در دنیای خیال، خودم را رها کردم روی پاهای امام...

به او پناه بردم و زار زار گریه کردم.

زخمی و خسته، انگار که دیگر اصلا جان نداشته باشم!

...

که ناگهان پرنده ای که زخمی شده بود از بالای دیوار محکم جلوی چشمم به زمین خورد...

خودش را جمع کرده بودو جلوی چشمان مات و مبهوت من به خود می پیچید که، 

دست مهربان خادمی

 سمت پرنده آمد...

پرنده را برداشت و آرام در آغوشش جای داد

و با نوازش آرامش کرد.


مدتی بعد 

رو به من کرد ...

با لبخند مهربان و صمیمانه ای که روی لب هایش بود گفت :

زمان ما که الکی گذشت، ولی شما باید خدا را شکر کنید، در زمان شما فسق و فجور و گناه زیاد شده ، اما برکت و رحمت هم خیلی زیاد است...

بعد هم دست در جیبش کرد

و یک شکلات متبرک به سمتم دراز کرد و گفت

فلان قسمت از دعای امین الله را بخوان


کبوتر را برداشت و آرام از جلوی چشمم دور شد...

همین...


من دیگر گریه نمی کردم

فقط محو تماشا بودم...

همین...

====================================================


پ ن: جای دوستان خالی، مشهد بودم. نایب الزیاره همه کسایی که پیام داده بودن که کجایی و چرا نیستی؟ :)

پ ن 2: درباره این پست هم باید بگم یه کم مجبور شدم ظاهرش رو تغییر بدم که قابل خوندن بشه ، ولی بن مایه خاطره ای ک نوشتم دقیقا همین بود.

پ ن 3: راستی جناب میر محمد که نظر خصوصی داده بودین. از اشنایی با شما خوشوقتم. ولی متوجه نشدم دقیقا چه کمکی می تونم بکنم؟ بله من تا حدودی کار گرافیکی می کنم و الان هم یه کم تدریس هم می کنم، لطفا اگر سوالی دارین یه راه ارتباطی به من بدین چون از طریق ایمیل نمی تونم به سوالاتتون پاسخ بدم. به هر حال براتون ارزوی موفقیت می کنم. یاعلی...


یاعلی

یا زهرا

یا حسین 

کربلا... پیاده ... اربعین ... ایشالااااااااااااااااااااااااا...

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۰۰:۵۶
زینب ...

حاج اقا مجتهد تهرانی

روایت از امام رضا صلوات الله علیه منقول است که حضرت فرمودند: روزی زین العابدین صلوات الله علیه در مسجد الحرام در حال عبادت بودند که دیدند شخصی در حالی که طواف کعبه می‌کند بلند می‏گوید: 

اللهم انی اسئلک الصبر.

امام زین العابدین علیه السلام با دست مبارک زدند به شانه همین شخصی که طواف می‌کرد و فرمودند: با این دعا 
از خدا تقاضای بلا می کنی. ما سه نوع صبر داریم: صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصیبت. 


درخواست صبر، یعنی بلاهایی که سمت من می آید، تحملش را داشته باشم. معلوم می شود به سراغ خط بلا و مصیبت رفته‏ای و در آن خط داری کار می کنی و می‏خواهی پاد زهرش را به‏دست بیاوری که کمتر تحت فشار باشی. 

حضرت به او فرمودند: تو از خدا بلا می خواهی که می گویی: اللهم انی اسئلک الصبر. 

بجای این دعا بگو: اللهم انی اسئلک العافیهٔ و الشکر علی العافیهٔ . خدایا من از تو عافیت می‏خواهم . 

دقیقا ضد بلاء است این دعا و حتی توفیق شکر گذاری را هم درخواست می‏کنی. هم عافیت بده، هم توفیق 
شکرگزاری که به خاطر این عافیتی که به من دادی شکر هم بکنم. حضرت به آن شخص می‏فرمایند این را از خدا بخواه. روایت مفصل است. 

در ذیلش حضرت این جمله را فرمودند:سپاسگزاری از عافیتی که خدا داده، بهتر است از صبری که نسبت به بلاء 
داده است. زیرا در مورد بلا چاره نداری. بلاء آمده، چکار می خواهی بکنی؟ صبردر بلا ارزش زیادی ندارد. به همان مقداری که جزع و فزع نکنی ارزش دارد. اما جایی که خدا به تو عافیت داده، شکرش با اختیار خود تو است و فشاری هم بر تو نیست. ارزش این شکر، از ارزش آن صبر خیلی بیشتر است.

انسان باید نحوه دعا کردن را هم از اولیاء خدا بیاموزد. ما نمی فهمیم که چگونه دعا کنیم. اولیاء خدا ما را از نظر ایمان، ارزیابی می کنند، بعد به ما یاد می‏دهند چگونه دعا کنیم. حضرت به آن شخص فرمودند: تو کجا و صبر بر بلا  کجا! برو از خدا عافیت بخواه. بعد هم بر آن عافیتی که به تو داده است شکر کن که این شکر موجب افزونی عافیت هم می شود.
امام رضا

همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!

سلام! ضامن آهو، دل شکسته من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید

نگاه زخمیِ تو، تا بقیع بارانی است
مگر ز سمت مدینه، طبیب می آید؟!..

به پای در دلت، ای غریبه تنها
علی(ع) ز سمت نجف، عنقریب می آید

طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید

برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید.

شعر از "خدیجه پنجی"
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۳۸
زینب ...